هرگز نگو دیر است

.ذهن‌های زیبای این جهان هستند که بر صورت‌ های زیبا غلبه خواهند کرد؛ آن‌ها با به دست آوردن ذهن‌ها، قلب‌ها را به دست می‌آورند.آنا کارنینانوشته تولستوی. بخوانید, ...ادامه مطلب

توجه ؛       با سلام به دوستان همدرد ،                                 متاسفانه به علت مشکلات کاملا خصوصی و با عرض شرمندگی و پوزش این حقیر واقعا از دادن شماره تماس معذورم امیدوارم این حقیر را درک کنید و ببخشید ، اما چنانچه مایل به برقراری تماس هستید با ذکر ایمیل خود میتوانید با ایمیل این جانثار تماس حاصل کنید .                                                                  [email protected]                                                                                              &n, ...ادامه مطلب

 بادبود و باران بود و ریزش برگهای پاییزیتوبودی و من بودم و به, ...ادامه مطلب

  حقیقتا یک انسان چقدر باید احمق باشه که در آزادی و رهایی، حسرت روزهای دربند بودن و در اسارت بودن را بخوره ....    مرغی که ز کاهلی شد از دست دانه خوار  در آشیان ز کنج قفس یاد میکند ,مرغی که زد ناله ها,مرغی که ز باغ پاکبازان باشد,مرغی که بدون سر زنده ماند ...ادامه مطلب

  اسپارتاکوس یک برده زاده بود و به برده گی محکوم بود ، ولی در مسیر زندگی دست به یک انتخاب زد ، او تصمیم گرفت که به هر قیمتی که شده آزاد زندگی کند ، هر چند برده و برده زاده بود اما انتخاب کرد که آزاد زندگی کند و آزاد بمیرد                           ************* ممکن است ما هم با بیماری اعتیاد بدنیا آمده باشیم هر چه قدر هم که محکوم به این بیماری باشیم   اما در زندگی این توانایی را هم داریم که انتخاب کنیم  که بهبودی را برگزنیم اگر ما با بیماری اعتیاد بدنیا آمدیم تقصیر ما نیست اما اگر با بیماری اعتیاد از این دنیا رفتیم تقصیر ماست    "شبزده" https://telegram.me/nafasbenafas1, ...ادامه مطلب

روزی بین شمشیر و خنجر و دشنه و چاقو و تیغ جدلی درگرفته بود که کدامیک بیشترین زخم ها را زده اند ، زبان از راه رسید و مقام اول را کسب کرد . شبزده,زخم هاشور ابرو,زخم های دهانی,زخم های سفلیسی,زخم های پوستی,زخم های دهان,زخم های دیابتی,زخم های روی زبان,زخم های مقعدی,زخم های گوارشی,زخم های دهانه رحم ...ادامه مطلب

  چه صفا به محفلی که ، تو در آن مکان نباشیچه کویر شورزاریست چمنی ، که تو سروآن نباشی به جهنمی که در آن ، ملک العذاب تو باشیبه از آن بهشت برین ، که تو حور آن نباشی همه عمر در عبادت به  امید مزد جنت ، که کنار من تو باشیچه جهنمیست بهشتی ، که تو اجر آن نباشی به چه کار من آید ، حَیوان و جام جمشیدکه در این گذار وحشت ، تو کنار من نباشی به خراب خانه ای که درآن ، تو نگار آن باشیبه از آن تاج محل وَ قصری ، که تو خاتونش نباشی همه شب بفکر اینم بود آیا لحظه ایی تو ، بفکر من باشیبه ندا در امد و گفت قرار ما اینبود ، که توقع ایی نباشی شبزده, ...ادامه مطلب