بیماری اعتیاد چیست

ساخت وبلاگ

بنام بزرگ خداوند بخشنده مهربان

سلام و صد سلام ... عرض ادب و احترام

همدرد شما فرزین هستم یک معتاد در حال بهبود

ابتدا جا داره از اینکه در رادیو بهبودی ما را همراهی میکنید از شما عزیزان صمیمانه سپاسگزاری کنیم

اما                                                                                                

قصد داریم در این مجال به مفهوم بیماری اعتیاد از قدم یک بپردازیم ... امیدوارم به ما منت بذارید و صبوری کنید و تا آخر این پست با ما همراه باشید

اما دوستان قبل از اینکه تجربه خودمونو با شما بزگوران در رابطه با سوالات قدمها به مشارکت بذرایم لازم ابتدا متذکر بشم که تجربه های که به اشتراک میذاریم به هیچ عنوان نظر انجمن معتادان گمنام نیست و صرفا درک کلاس قدم ما و همینطور یک درک بیشتر شخصیه

اما  

اولین سوال از قدم یک میپرسه÷https://telegram.me/nafasbenafas1

مفهوم بیماری اعتیاد چیست

                                  ما قبلاً فکر میکردیم اعتیاد یعنی ، فقط مصرف کردن مواد مخدر است اما پس از شرکت در جلسات انجمن معتادان گمنام و حضور در کلاس های قدم  به یک درک شخصی رسیدیم و متوجه شدیم که اعتیاد یک بیماری مزمن است که فراتراز مصرف مواد مخدر است و ما تعریفی خاص و جامعی برای آن نداریم و فقط میدانیم چیزی که ما را معتاد کرده بیماری اعتیاد است ، نه مواد مخدر و نه رفتارهای ما ، بلکه فقط بیماری اعتیاد است ،( اینکه ما نمی توانیم از بیماری اعتیاد یک تعریف خاص ارایه کنم بخاطر مرموز بودن و  وسعت و پیچیدگی های که داره ببنید مثلا بیشتر بیمارهارو میتوان در یکی دو جمله تعریف کرد مثلا وقتی میپرسیم بیماری دیابت چیه مثلا میگن ؛ آقا کسیکه بیماری دیابت داره آدمیه که لوزالمعده ش انسولین تولید نمیکنه و لذا فرد بیمار به علت عدم ترشح همین انسولین...  سوخت و ساز بدنش با مشکل جدی روبرو میشه ...)

ببنید

بیماری اعتیاد بیماریست که تعریف خاص و جامعی ندارد و نمیتوان برای آن تعریفی خاص قائل شد چون این بیماری از جسم و روح و روان و احساس و ذهن انسان نشئات میگیره ....و لذا و طبیعتا بسیار وسیع و گسترده هستش و اگر این بیماری متوقف نشود حتما پیامدهای مخرب ومرگبار در پی خواهد داشت و تاکنون از نظر علمی دانشمندان نتوانسته اند درمانی قطعی برای این بیماری کشف و یا ابداع کنند و لذا تنها تجربیاتی که در این زمینه از طریق اعضائ انجمن الکلی ها و معتادان گمنام صورت گرفته این می باشد که این بیماری را از حالت فعال به صورت غیر فعال مبدل گرداند .

اما آنچه که در اثر تجربه های بهبودی شخصی در رابطه با مفهوم بیماری اعتیاد برایم  روشن شده اینه که این بیماری اصولا در پنج رکن اساسی فعال است .

اول جسمی ـ ببنید وقتی میگیم جسمی منظورمون اینه که اشخاصی که بیماری اعتیادرو داران اصولا  نسبت به اشخاص دیگه جسم و بدنشون دوویژه گی مهم داره که ما اصطلاحا به این دو ویژگی اجبار به مصرف میگیم .... ببینید وقتی میگم اجبار به مصرف منظورمون اینه که آدمهای که بیماری اعتیاد رو دارن در درجه اول جسمشون به شکلیه که احساس میکنند برای اینکه این بدن متعادل بشه حتما باید یه چیز یا یه ماده خارجی وارد بدنشون بشه .... حالا اون چیز میتونه یه قرص باشه میتونه مصرف مواد مخدر باشه میتونه الکل باشه یا هر چیز غیر معمول و غیر متعارف دیگه ... اما ویژگی دوم اینه که اشخاصی که بیماری اعتیاد دارند اصولا ساختار و خمیره جسمیشون به گونه ایه که خیلی سریع نسبت به چیزهای که عوارض نارکوتیک یعنی منظورم اینه که به مواد و یا داروهای اعتیاد آور خیلی سریع وابستگی شدید پیدا میکنند  . .

رکن دوم

رکن روانی بیماری اعتیاده  - مانند واسواس های رفتاری مثلا بی ثباتی در شخصیت ... یعنی شخصیت فردی که بیماری اعتیادرو داره به گونه ای که خیلی سریع تحت تاثیر شخصیت های داستانی و یا کاراکتورهای نمایشی قرار میگیره مثلا میرم یه فیلم بزن بزن می بینم تا یه مدت منم آرتیست بازی در میارم ... بعدش مثلا یه فیلم رومانتیک می بینم یه مدتی رفتارهام رومانتیک میشه ... یعنی منظورم اینه که دائما شخصیتم در حال بی ثباتییه ... درست مثل شخصیت کتاب نازنین آنتوان چخوف که دوشیچکا که بفارسی همون معنی نازنینو میده زنیه که بر حسب اتفاقات زندگییش مجبور میشه پنج بار ازدواج بکنه مثلا شوهر اولش تاجر بوده ... و لذا این خانوم دوشیچیکا با هرکی صحبت میکرده در باره تجارت صحبت میکرده ... اونوقت شوهر دومش مثلا قاضی بود با هرکی صحبت میکرد در باره حقوق و   کردن صحبت میکرد... شوهر سومش مثلا هنرمند بود با هرکی صحبت میکرد در باره هنر و هنرمندی صحبت میکرد ... خلاصه منظورم اینه که بی ثباتی در شخصیت در این رکن دوم بیماری به وضوح قابل لمسه   .... اما از دیگر فاکتورها ….. وسواس های فکری و یا عملی - انزو جویی - تائیدطلبی - ترس - انکار - خودآزاری - دیگرآزاری - چند شخصیتی - خودشیفتگی - شیدای و . . .

اما رکن سوم بیماری اعتیاد رکن خلا روحانی اونه - مثل بی خدایی .. بی ایمانی... یاس های فلسفی و یا یاس های معنوی وهمینطور ناامیدی وپوچگرایی و ..

اما رکن چهارم بیماری اعتیاد ...احساسیه ..... مثل دلتنگی - خشم - کینه –دلسوزی های بیمارگونه - زود رنجی -  – حسادت – رنجش ...هم وابستگی های عاطفی و افراطی وو

اما رکن پنجم بیماری اعتیاد مربوط میشه رکن ذهنی مثلِ ؛ خاطرات پررنگ منفی ، ذهنیت های بیمارگونه ، تصویر سازی های غیر واقعی ذهنی و باورهای منفی ، و الگوارههای ناخوداگاه ذهنی ووو . .    

 

                                                        https://telegram.me/nafasbenafas1                بنابراین...     این پنج بخش اساسی  ذکر شده هرکدام دارای شاخصه های فروانی هستند که هر کدام در طول زندگی ما بنا به شرایط بیماریمان نقش داشته اند و سرانجام زندگی ما را به آشفتگی کامل رساندند . ما تا قبل از این نمی دانستیم که چنین بیماری ای داریم ، بنابراین ، آشفتگی های زندگی خود را سعی میکردیم با فرافکنی و یا توجیه و بهانه به گردن دیگران بیاندازیم . اعتیاد یک بیماری مزمن است و اگر در شرایط کشت مناسب و یا به عبارتی دیگر در محیط فاسد قرار بگیرد مستعد برای فعال شدن میشود اما اگر در شرایط عاری از فساد و در محیط سالم و یا فضاهای بهبودی قرار بگیرد رو به التیام وغیر فعال میشود ، بنابراین ، ما باید همواره بیاد داشته باشیم که بیماری اعتیاد درمان قطعی ندارد ، هر چند با تمرکز به روی بهبودی میشود آنرا مهار کرد اما کوچکترین غفلت میتواند آنرا فعال کند ، اصولا کلمه اعتیاد به معنای عادت کردن و خو کردن و انس گرفتن هستش ولذا طبق قانون و منطق بازگشت به اصل   ... یعنی هر چیزی به اصل خودش برمیگرده در واقع همون حرف مولانا میگه ؛

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

 ام در این رابطه عربها یه حرف قشنگی دارن که میگن

    كُلُّ شَيْءٍ يَرْجِعُ إلَي أصْلِه

 یعنی هر چیزی به اصل وطبیعت خودش برمیگرده

و لذا همینطور که عرض کردم اصل و ماهیت و ذات ما آغشته به بیماری اعتیاد و متاسفانه یه چیز جبری و دست خودمون نیست بقول حافظ که میگه ...

 در کارِ گلاب و گل حکمِ ازلی این بود,

که‌این شاهدِ بازاری وان پرده‌نشین باشد

ولذا منظورم اینه که بر اساس حرفهای که زدم .. اینجا به گونه ای احساس میشه بین مفهوم کلمه اعتیاد و عود به معنی برگشت یک نوع ....... هم معنایی و هم مفهومی شکل میگره  ولذا میشه به تعبیری گفت  بیماری اعتیاد همان مفهوم کلمه عودت را میدهد    و بیانگر ای است که چنانچه از این بیماری مراقبت نشود هر لحظه امکان برگشت میباشد .

اعتیاد یک بیماری پیشرونده مخرب است و لذا ، همیشه به زوال و انحطاط ختم میشود . بطورکلی بیماری اعتیاد شاخصه های زیاد و گسترده ای دارد که هرکدام از آنها زیر مجموعه یکی از بخش های پنج گانه ایی است که در فوق ذکر گردید و ما با کارکرد قدمهای دوازده گانه سعی داریم تا این ابعاد و زیر مجموعه های آنها را شناسایی و سپس آنها را غیر فعال کنیم   . در هر صورت بیماری اعتیاد سررشته زندگی ما را بدست گرفته بود و ما درمقابل آن عاجز بودیم ، نکته ایی که قابل تامل است ، این است که وابستگی های خارجی مثل مواد مخدر و یا الکل و یاسایر موادهای محرک و یا قرص های روانگردان و یا وابستگی های روانی مثل ؛ خود محوری و یا خود شیفتگی و یا لذتهای غیر متعارف و یا افراطی ، و یا وابستگیهای عاطفی و احساسی و محیطی و یا هر وابستگی دیگر به هر شکل و هرطریق میتواند بیماری اعتیاد را شعله ورتر کند ولذا ما بعلت داشتن بیماری اعتیاد نباید خود را در معرض اینگونه وابستگیها قرار بدهیم .

اعتیاد یک بیماری بسیار قدرتمند و گسترده می باشد و لذا یک ارده جمعی را میطلبد همانطوریکه در کتاب فقط برای امروز صفحه 121 میگوید ؛ (( دیگر نباید به تنهایی سعی در حل معمای اعتیاد خود کنیم )) . همینطوراعتیاد یک بیماری ناهنجار طلب است بقول کتاب پایه که میگوید ؛ (( ما از بیماری ای رنج میبریم که عوارض خود را بصورت رفتارهای ضد اجتماعی نشان میدهد )) ، البته باید در نظر داشته باشیم که درست است ، که بیماری اعتیاد غیر قابل درمان است ، اما با کمک و همیاری  و با بهبودی میتوانیم آنرا متوقف کنیم و همانطوریکه کتاب پایه میگوید ؛ (( ما نمیتوانیم ماهیت معتاد یا اعتیاد را تغییر دهیم اما میتوانیم با تلاش خود... در فراهم آوردن هر چه بیشتر زمینه بهبودی... آن دورغ قدیمی که میگوید ؛ وقتی معتاد شدی تا ابد آلوده میمانی را تغییر دهیم ، خداوندا ؛ کمک کن که این تفاوت را همیشه به خاطر داشته باشیم )) .

  

در هر حال اگر بخواهیم این بیماری را مورد بررسی قرار بدهیم واقعا چه میتوانیم در رابطه با آن که اینگونه وسیع می باشد بگویم از نظر جسمی که به صور آشکار ما مربوط میشود... مانند تنبلی ...یا بی حالی ..و سستی ، شاید از نظر علم طب بشود راهکارها و درمانی های پیدا کرد ولی در رکن دوم بیماری که به مسائل روان و صور پنهان ما مربوط می شود چه میشود انجام داد هر چند در سده های اخیر علم روانشناسی به پیشرفتهای بزرگی دست پیدا کرده ( روانشاسی خود ۵۳ رشته می باشد) اما باید اذعان کرد هرچقدر این علوم پیشرفت کرده باشند در مقابل عظمت و پیچیدگی های درون انسان بسیار بسیار ناچیز می باشد ۰ ۰ شاید روزی فرا برسد  که بشر تمامی کهکشانها را مسخر نماید . . شاید روزی برسد که بشر بتواند به راز آفرینش پی ببرد ولی مطمئنا در آنروز هنوز هم بشر در مقابل دهلیزها و پیچیدگی ها و ناشناخته های درون خود سر درگم می باشد . همچنین در مسائل روحی و احساسی واقعا معتاد موجود مرموز و پیچیده ای است . حال با اینهمه اسرار و ناشناخته های صور پنهان که در انسان وجود دارد آیا منطقی بنظر نمی آید که این انسان سردرگم که حتی خودش را نمی شناسد طبعا باید نیاز به گونه ای وابستگی داشته باشد  . . . به چیزی یا موادی یا موجود موهومی که بتواند آن خلاها و تعلقات را سرکوب کند .....https://telegram.me/nafasbenafas1

ببیند .. ما از زمانیکه خالق هستی،....  در ما نقش آفرینش را رقم زد از طریق بند ناف خود برای ادامه به حیات وابسته به خون مادر بودیم ... سپس بعد از بدنیا آمدن از طریق شیرمادر باز وابسته به مادر بودیم و لذا با ادامه دادن به زندگی و رشد کردن جهت ارتباط برقرار کردن با دنیای اطرافمون ... روز به روز وابستگی هایمان نیز بیشتر شد و لذا وابستگی های دیگر وارد عرصه زندگی ما میشد اما این وابستگی ها بر اساس جبر زمان و دورهای مختلف زندگیمون  دائما جابجا میشدند ... بقول کلیم کاشانی که زیبا گفته ؛

افســانه ی زندگی دو روزی نبـود بیــش

                                 آن هم با تو بگویم کلیم چگونه گذشت

یک روز صرف دل بستن شد به این و آن

                                 روز دگــر به کندن دل ز ایـن و آن گـذشت

 آیا واقعا بیماری اعتیاد را میتوانیم در کل درد وابستگیها دانست ؟

آیا بیماری اعتیاد را میتوانیم  صرفا عدم سلامت عقل بدونیم

آیا بیماری اعتیاد روعدم سلامت نفس و چرخه اجبار و وسوسه بدانیم؟

آیا میتونیم بگیم بیماری اعتیاد صرفا زاییده عدم روحانیت و همینطور عدم معنویت  ؟

آیا بیماری اعتیاد رو عدم سلامت احساس و ذهن بدونیم ؟

آیا میتونیم بگیم  بیماری اعتیاد عدم جنبه تناسب در زندگی  و همینطور افراط و تفریط

آیامیتوانیم بیماری اعتیاد را سرگشتگی انسان  بدونیم

آیا میشه بیماری اعتیاد رو  گم شدن درخود و از خودبیگانگی بدونیم ؟

آیا میشه بگیم بیماری اعتیاد حاصل از احساس گناه و احساس حقارت و احساس حسرتِ

و لذا و طبیعتا بر اساس عدم آگاهی از همین  ( آیا ها )... شرایطی فراهم بشه.... تا همین خلا آگاهی همیشه ترسی عمیق رو در بطن و روح و روان شخص معتاد بوجود بیاره ....و لذا معتاد بخاطر فرار از یک ترس عمیق به یک عامل بیرونی ومخرب پناه میبره  ؟

ببیند

در واقع اینها مشتی از خروار و نمونه ای از مفاهیمی هستند که بصورت سوالات انگیزشی در ۱۲ قدم روحانی  مطرح شده تا معتاد در حال بهبود با ریز بینی و تفکر ونکته سنجی به این معناها دست پیدا کنه   و در اثر یک کشمکش درونی به خود شناسی نزدیک بشه .

در هر صورت همانطور که گفتم هر چه در این باره بخواهیم بگویم و بنویسیم نمیتوانیم از عهده مفهوم کلی آن بر آئیم .

                        گر بگویم شرح این بیماری مدام           صد قیامت آید و حرف ناتمام

اما دوستان از اینکه با ما در رادیو بهبودی همراه هستید کمال تشکر را داریم

اما بقول سعدی شیرین سخن

 

به پايان آمد اين دفتر حکايت همچنان باقي

به صد دفتر نشايد گفت حسب الحال مشتاقي

تا سوالی دیگر و تجربه ی دیگر و دوردی دیگر به درود

https://telegram.me/nafasbenafas1

هرگز نگو دیر است ...
ما را در سایت هرگز نگو دیر است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzinhm59o بازدید : 173 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 13:58