هجوم میاورد هر شب خیالت تا سحرگاهان
نمیدانی چه جانی میکنم تا صبح، دست خودم نیست
کمند عشق تو طعم گناه دارد و زجرم میدهد اما
نمیدانم چرا با رنج خود حال میکنم، دست خودم نیست
اسیر ذهن بیمار خودم هستم ٬ خوب میدانم
به یادت میروم هرجا توهم میزنم بد ٬ دست خودم نیست
گرفتار میشود قلبم به عشق غیر اخلاقی و شیطانی
بقرآن مجید قسم ٬ خجالت میکشم از کار خود دست خودم نیست
زناچاری و استیصال شبی گفتم خدایا
بگیر از من نخواستم عشق شیطانی را
شنیدی با دست پس میزنند ٬ پیش میکشند با پا ٬
عزیزان ٬ من همان « پایم » دست خودم نیست
(شبزده)
برچسب : نویسنده : farzinhm59o بازدید : 85